عمو حسن و یادی از گذشته
سلام بابایی. خوبی عزیز دلم؟ چه خبر؟ خوش می گذره؟ بابایی ما هنوز اصفهانیم. قرار بود امروز برگردیم بندر و نشد. خب چی کار کنیم؟بلیط نبود بابایی. میدونی اعصاب بابایی خرده کیانم؟ نه برای بلیط و شوهر عمه مرحومم. بلکه برای پسر عموم. من یه پسر عمو دارم بابایی که ان شاءالله به دنیا که بیای می بینیش عزیزم. اسم پسر عموی من حسن هست عزیزم. من با پسر عموم خیلی رفیقم خیلی. تازه مجرد که بودم و اصفهان بودم بیشتر با هم دوست بودیم. توی سربازی خیلی به دادم رسید. به خصوص روزهای عذابی که داشتم. حسن که ان شاءالله به دنیا که اومدی دوست دارم عمو حسن صداش کنی مثل داداش می مونه برای بابایی. آخه خودت که میدونی بابایی داداش نداره. خلاصه بریم سر اصل مطلب و اینکه چر...
نویسنده :
حمید
0:09