یک سوغاتی دیگه
سلام به کیان گل و گلاب خودم. خوبی بابایی؟ چه خبر؟ پسرکم قوی شدی که؟ بله که شدی! مامان مینایی میگه وقتی دارم با لپ تاپ کار می کنم یک دفعه ای که کیان تکون می خوره لپ تاپم تکون می خوره. بله دیگه.آقا کیان ما اینه.
خب دیگه چه خبرا بابایی؟ همین الان شنیدم به ماشین باباجون، یعنی بابای مامان مینا هم دزد زده و تمام مدارک ماشین را برده.من نمیدونم چیه که دزدا فقط مدارک می برن. مثل چند وقت پیش که به ماشین بابایی هم دزد زد و البته علاوه بر مدارک پخش ماشین را هم بردند.
آها راستی بابایی، خاله نغمه از سفر پرماجرای تهران برگشت و برای جنابعالی لباس های خوشگل خریده.یه لباس ملوانی خریده با یه لباس صورتی و یه دونه هم پیش بند خوشگل برای وقتی که آقا کیان می خواد غذا بخوره رو لباساش نریزه.
الانم که می خواستم عکس لباس هایی را که خاله نغمه زحمت کشیده بذارم به خاطر حجک زیاد اجازه آپلود نمیده.امیدوارم دفعه بعد حالا با عکس های کم حجم تری سوغاتی هایی که خاله نغمه برات آورده را نشون بدم.
فعلا برم بابایی که خیلی کار دارم.
فعلا خدا نگهدار و به امید دیدار پسرکم
پ.ن:
با تشکر از مامان مرجان که یادم داد چه جوری سایز عکس ها را متناسب با وبلاگ کنم