گزارش یک شب بارانی
سلام بر گل پسر بابا جناب آقای کیان اصفهانی. خوبی عزیز دلم؟ صبح دل انگیز پاییزیت بخیر. انصافا هم که دل انگیزه. خب چه خبرا گل پسرم؟ ان شاءالله که بهتون خوش می گذره.آره؟ بابایی دیشب توی بندر بارونی زد که نگو. اینقدر خوشگل بود پسرم این بارون. اولش که نزدیک نیم ساعت فقط رعد و برق صاعقه بود و چه قدر هم که زیبا بود و جذاب و واقعا آیه الهی! ناز پسرم بگم برات که بعد از تقریبا نیم ساعت رعد و برق بارونی زد که بیا و ببین. چه کرد آسمون وقتی که بغضش ترکید و آواز هق هقشو سر داد و خلاصه زمین و زمان را برکتی بخشید. خیلی بارون شدید و تندی بود. اینقدر شدید بود که از زیر پنجره ها و کولر آب میومد توی خونه و من و مامان مینا از روی ناچاری مجبور شدیم لباسامون را بذ...
نویسنده :
حمید
8:18