کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

بابا و پسرش

گزارش یک شب بارانی

1390/7/20 8:18
نویسنده : حمید
177 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر گل پسر بابا جناب آقای کیان اصفهانی. خوبی عزیز دلم؟ صبح دل انگیز پاییزیت بخیر. انصافا هم که دل انگیزه. خب چه خبرا گل پسرم؟ ان شاءالله که بهتون خوش می گذره.آره؟ بابایی دیشب توی بندر بارونی زد که نگو. اینقدر خوشگل بود پسرم این بارون. اولش که نزدیک نیم ساعت فقط رعد و برق صاعقه بود و چه قدر هم که زیبا بود و جذاب و واقعا آیه الهی! ناز پسرم بگم برات که بعد از تقریبا نیم ساعت رعد و برق بارونی زد که بیا و ببین. چه کرد آسمون وقتی که بغضش ترکید و آواز هق هقشو سر داد و خلاصه زمین و زمان را برکتی بخشید. خیلی بارون شدید و تندی بود. اینقدر شدید بود که از زیر پنجره ها و کولر آب میومد توی خونه و من و مامان مینا از روی ناچاری مجبور شدیم لباسامون را بذاریم زیر پنجره ها که آب نیاد توی خونه. اما بازهم اومد. بعدش برقامون قطع شد. بعدش هم که بارون بند اومد من و مامان مینا لپ تاپو برداشتیم و رفتیم روی پشت بودم. یه هوای ملسی بود که نگو و نپرس.آخر هوا باحالا! خنک و مطبوع. بوی خوبی توی فضا پیچیده بود. دقیقا هوا شده بود مثل روزهای اول فروردین اصفهان. روزهایی که دیگه چند ساله ندیدم و زیر بارونش قدم نزدم. یادش بخیر واقعا! یادش بخیر! خلاصه من و مامان مینا رفتیم روی پشت بوم و آهنگهای خوشگل خوشگل ملایم گوش می دادیم و آسمون را نگاه می کردیم که تمیز و صاف شده بود بعد از یک ساعت بارون پاییزی. اصلا هم غم انگیز نبود و به قول شاعر «آهای بارون پاییزی/ کی گفته تو غم انگیزی؟/ تو داری خاطراتم را/ تو ذهن کوچه می ریزی». واقعا فضای خیلی زیبایی به وجود اومده بود.خیلی خیلی زیبا. ستاره ها خودشون را لوس می کردند و ماه هم از پشت ابرا همش سرک می کشید که ببینه مردم راضی هستند یا نه. اون لحظه هم همه رفته بودند توی حیاط خونه هاشون یا روی پشت بوم یا توی خیابون که برن لب دریا و دریا هم که از سر ذوق اینکه مردم اومدند بعد از یک دل سیر بارش، بهش سر بزنن صد در صد توی تلاطم بود و نمی شد ازش جلوگیری کرد. خوشحال خوشحال. خلاصه اینکه هوای بندرعباس توی تاریخ ١٩/٠٧/٩٠ ساعت ٩ شب به بعد تکرار ناپذیر شد و برای اولین بار هوای بندر عباس را اوایل پاییز به این شکل دیدم. من و مامان مینا هم برای سلامتی شما و همه نی نی های دنیا دعا کردیم.

صبحم که اومدم بیرون دیدم چه قدر هوا دل انگیزه و زیبا. اما حیف که ظهر بر می گردم هوا کثیف شده و بد!

خب بابایی من پس از ارائه گزارش دیگه برم.

خیلی دوستت دارم پسرم. بوس بوس

فعلا خدا نگهدار و به امید دیدار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مهنا
20 مهر 90 18:03
سلام مثل اینکه خیلی بتون خوش گذشت راستی اپم منتظرتون
مامان علي خوشتيپ
22 مهر 90 16:32
سلام
چقدر قشنگ يه شب باروني رو توصيف كرديد.دلمون حسابي هواي بارون رو كرده.
راستي حال مامان مينا چطوره؟سلام ما رو بهشون برسونيد.
كيان جونم از اون بالا يه عالمه دعامون كن.سلام مارو به فرشته ها هم برسون

سلام.از لطفتون سپاسگزارم.مامان مینا هم خوبه و سلام میرسونه.شما هم مواظب علی آقای همشهری ما باشید.
مامان آیهان جون
23 مهر 90 15:12
سلام پدر و پسر خوشبخت، ممنون که بهمون سر زده بودین. ماهم لینکتون کردیم. ترجمه فارسی اون لالایی ترکی رو تو همون پست براتون گذاشتم. همیشه شاد و خوشبخت باشین و در آرامش خاطر...