کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

بابا و پسرش

سالگرد ازدواج ما و روز تولد شما

1390/8/27 2:51
نویسنده : حمید
240 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بابایی.خوبی عزیزم؟ چه خبرا پسرم؟ خوش می گذره؟ من و مامانت هم خوبیم.دیروز یعنی ٢٦ آبان ماه اولین سالگرد ازدواج من و مامان مینا بود. پارسال من و مامان مینا توی همچین شبی که همزمان بود با عید قربان عروسی کردیم. عروسیمون هم اصفهان بود. همه خانواده من بودند و از خانواده مامان مینا به جز اعضای درجه یک فامیل که همون پدر و مادر و خواهر و برادرند که بودند یکی از عموهای مامانت که شوهر خاله مامان مینا میشه، سه تا از خاله ها به جز همون خاله ای که زن عموی مامان مینا میشه، و سه تا از دایی ها به اضافه دو تا از دختر خاله های مامان مینا اومده بودند. خیلی باحال بود. یکی از همکارای مامان جون شما یعنی مامان من که با هم کارمند بهزیستی بودند و بعدش هم مهدکودکاشون هم همزمان تاسیس کردند یکی از خونه هاشو در اختیار ما گذاشت برای خانواده مامان مینا که از بندر و دزفول و شیراز اومده بودند. اصفهان هوای سردی داشت و خاله منا و خاله میترا هم که تا حالا سرما و پایییز را به شکل واقعی خودش ندیده بودند را دیدند و حسابی هم کیف کرده بودند. به من یکی که خیلی خوش گذشت. اما خب یه اتفاق بدی افتاد و اونم عمو اصغر یعنی شوهر خاله نغمه توی اصفهان کمر دردش عود کرد و آخرش هم یک ماه بعد مجبور شد دیسکشو عمل کنه.

مامان و بابام انصافاً سنگ تمام برای عروسی من و مامان مینا گذاشتند. اما خب خیلی از جاها واقعا کم و کسری داشت که این به خاطر اینه که کسی بهشون کمک نکرد.برخلاف بابام که توی عروسی و خدای نکرده عزا اگه نباشه همیشه کمیت مراسم ها لنگه، کسی بهشون کمک نکرد.

خیلی روز و شب های قشنگی بود. واقعاً خوب بود. من و مامان مینا هم دو سه روز بعد از عروسی برگشتیم بندر و رفتیم سر خونه و زندگیمون.

الانم که دارم برات اینو می نویسم ساعت ٢:٣٢ بامداد جمعه هست و کنار خونمون هم عروسیه و ارکستری آوردند و خیلی باحال. من و مامان مینا هم رفتیم از روی پشت بوم کمی دید زدیم و حسرت خوردیم چرا ما ارکستر نداشتیم. البته از ظاهر این خانواده مشخصه که به قول بندریا مثل ما سر حدی هستند و بندری نیستند. چون انصافا هم خیلی با کلاسند و هم با فرهنگ. اما حیف که شعور ندارند و این موقع شب یعنی صبح بدون ملاحظه به بزن و بکوب پرداختند و حسابی سر و صدا راه انداختند بدون اینکه با خودشون بگن شاید یکی مریض داره و یا...

بابایی در آخر برات بگم ان شاء الله اگه خدا بخواد شما دهم آذر ماه به سلامتی و خوبی و خوشی به دنیا میای و به جمع ما رسماً اضافه میشی که بعداً مفصل به این قضیه می پردازم.

دوستت دارم عزیزم. بوس بوس

فعلاً خدانگهدار و به امید دیدار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان علي خوشتيپ
27 آبان 90 9:28
مباركهههههههههههههههههههههههههه
انشاالله تا 100 سال در كنار هم با عشق و محبت زندگي كنيد.
از الان براي ديدن كيان جون شمارش معكوس رو شروع كرديم.به سلامتي ايشاالله



ممنون از لطفتون
مامان آیهان جون
27 آبان 90 9:57
سالگرد ازدواجتون مبارک، روزگارتون همیشه سبز و شاد


ممنون